حبله رود 2
آه ای حبله رود پیر
وقتی پسرانت
در سایه ی سنجدها
خمیازه* می کشند
وقتی قوچ های"کلرز" (1)
و بزغاله های "اژدها کوه" (2)
در پساب های تو
جان می دهند
وقتی با هجوم دودکش های"سردره" (3)و "علی آباد"(4)
سردرد می گیری
و نفس هایت
به شماره می افتد
بر ما خشم مگیـر
می دانم
فصل عاشقی گذشته است
وتو دیگر نمی توانی
به "شازده حسینت" (5) سلام کنی
و برای میراب های "بنکوه" (6)
آوازهای نقره ای بخوانی
اما
داستان، داستان دیگری است
می ترسم
روزی مثل من
در ازدحام خارهای زرد
گم شوی ...
نمی دانم
چند هزار سال
کل(7) ها و پلنگ ها
به شوق چشمه های تو
از "شمشیرکوه" (8) پایین آمده اند
"کبوتردره"(9) و" سیمین دشت"(10) را
زیرپا گذاشته اند
بره ها و توله هایشان را
زیر سایه ی گزهای بلند
با لالایی هایت، بزرگ کرده اند
و چوپان ها
با آوازهای تو
گله ها را به قله ها رسانده اند
اما هنوزهم
گندمزارهای آبادی
در انتظارآمدنت،سرک می کشند
و کاج های سالخورده
برای دره های "نمرود"(11) و"دلیچای"(12)
نماز باران می خوانند ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-قله ای درشمال غرب گرمسار
2-کوهی در شمال گرمسار
3-دره ای در 10 کیلومتری غرب گرمسار در مسیر جاده تهران _گرمسار_مشهد ؛اخیراشهرک صنعتی با ده ها کارخانه در نزدیکی این دره احداث شده است که در آلودگی هوای گرمسار نقش اصلی را دارد .
4-نام روستا و شهرکی صنعتی
5-شازده حسین (شاهزاده حسین) نام امامزاده ای بر فراز کوهی در شمال گرمسار و در ساحل حبله رود که هرسال در 28 صفر(چهل و هشتم) زیارتگاه عموم گرمساری ها بود .چند سال پیش،جویندگان گنج،این مکان را کاملا ویران کردند .
6_ بنکوه (بن کوه ) : ایستگاه راه آهن در مسیر تهران شمال بعد از ایستگاه گرمسار ،در دهانه ی حبله رود
7-بز کوهی نر
8_کوهی در شمال شرق گرمسار
9-کبوتر دره :دره وایستگاه راه آهن در مسیر تهران-گرگان بعد از بنکوه ، درساحل حبله رود
10- سیمین دشت : دره و ایستگاه را ه آهن بعد از کبوتر دره ،در ساحل حبله رود
11و 12-دو شاخه اصلی تشکیل دهنده حبله رود
* در ویرایش پیشین، به جای خمیازه " کراک " بود .
* حبله رود 3
آه ای رود مهربان!
قرن ها
به پدرانم نان دادی
وگندم ری را
تا بغداد بردی
حبله رود!
ما متمدن شده ایم
دیگرهرغروب
دختران آبادی
کوزه بردوش
از چشمه هایت برنمی گردند
ما متمدن شده ایم
درباور های تازه ی ما
رودخانه را آفریده اند
که فاضلاب هایمان را دور نریزیم
تا آب های زلالش را
با زهرکودهای شیمیایی
ترکیب کنیم
و ویلاهامان را
از ساحل آلوده اش
تماشا کنیم
وگاهی سوار بر امواج خیالی اش
به مجلس هم برویم
کاش روزی که رستم
از ساحل جنگل پوشت
به مازندران می رفت
دیو های تو راهم کشته بود
آه ای حبله رود پیر
هرشب با سرفه های تو
بیدارمی شوم
دست بر پیشانی ات می گذارم
تب ، علامت خوبی نیست ...
نفرینم نکن حبله رود!
اشک هایم را به یاری ات می فرستم
دلم ، بی نهایت پر است
اما دست هایم خالی است
نفرینم نکن
من ، تنها می توانم
برایت فاتحه ای بخوانم ...
ای کــــاش همه نوکـــــــر آقــــا بودیـم
همراه سپــاه نـــــور مولا ، بودیـــــــــم
وقتی که حرم اسیر شب شد ، ای کاش
ما خیل بسیجیـــان در آنجا بودیـــــــــم
* * *
مگر آه پیمبـــــــر را ندیـــــــــــدی ؟!
گلوی خشک اصغر را ندیــــــــدی ؟!
نباریدی چرا آن روز ای ابــــــــــــر!
مگر گل های پر پر را ندیـــــــــدی ؟!
* * *
مرا پر شور و غوغا کن ، اباالفضل !
دلـــم را غرق دریـــا کن ، اباالفضل !
غریب و بی کسم ، پرونـــــــده ام را
تو امضا کن، تو امضا کن ،اباالفضل !
چند سروده ی کوچک خودمانی
انار را
روی شانه های بید
زیر شاخه های زیتون
کنار ساقه های اقاقی
دوست دارم
دست های همکلاسی ام
هنوز
زخمی ترکه هاست
* * * * * * * * * * * *
عشق
با آخرین پرنده
به آسمان ها رفت
با اولین پرواز
باید بروم
* * * * * * * * * * * *
برای بادها
غصه می خورم
خانه به دوشی
مصیبت کمی نیست
* * * * * * * * * * * *
شاعری
دست هایش را در باغچه کاشت
من نیمی از قلبم را ...
باید ببینمش
* * * * * * * * * * * *
زمستان است
نگرانت نیستم
نام کوچه ی شما
بهاران است
به پیشگاه مقدس فاطمه زهرا (س):
حسینت را دم شمشیر دادند
حسن را جامی از اکسیر دادند
مگر ای جان شیرین پیمبر
تو را از سینه ی غم شیر دادند؟
* * * * * * * * * * *
به جرم عاشقی سر داد خورشید
تن ماه برادر داد خورشیــــــــــــد
کنار پیــــــــکر گلگــــــون اکبـــــــــر
گلوی سرخ اصغر داد خورشیـــــــد
غدیر
پشت سر، ستاره ها ؛ روبرو، فرشتـگان
می شود کجاوه ای ، پلکان کهکشــــــان
ریگ ها ! غبــــارها ! زادگاه بـــــــادها !
شانه های خار ها ! دشت های مهربان !
شاهدان بی زبان ! یک دقیقه بشنــویـــد
یک دقیقــــه بشنوید مژده های آسمان :
آخریــن وداع حج ، اولیـــن سلام عشق
معنی ولایتنــــد عطر ایــن و بــــوی آن
می شــود کجــاوه ای پلــــــکان آسمان
فصل عاشقی رسید ، خنده های بی امان ...
آواز گرسنگان برای افریقا
روزی
اگر
واژه های استخوانیم
بالغ شوند
به همه خواهم گفت :
آرزو هایم
چقدر گرسنه اند
و چقدر
چشمه های مهربانی
از من دورند
یک روز
آتش می خورم
یک روز
یک مشت شعار
در قنوت دستانم
گندم
نمی روید
و زمین
آواز هایم را
نمی فهمد
لاشخورها
آسمان را
می آلایند
ونفرتم را
از چشم های آبی
بیشتر می کنند
* آیات
برای"آیه"ی انقلاب بحرین"آیات القرمزی"
آیات ! آیات !
ای کاش
گلوله ای بودم
خمپاره ای خشمگین
موشکی ویرانگر
یا دست کم
فشنگی غیرتمند
ای کاش گلوله ای بودم
شمشیری
چوبدستی
یا دست کم
کلوخی با وجدان
آیات !
با آخرین سروده ات
باریده ام
با آخرین سروده ات
منفجر شده ام
با آخرین سروده ات
آغاز شده ام
آیات ! آیات!
ای کاش گلوله ای بودم
یا دست کم ، شمشیری
ای کاش ...
نیمی از دشمن
سهم من است
نیمه ی بی حیای دشمن
سهم من است ...
سرفه های شیطان را می شنوم
آن طرف تر
کنار سفره
باچشم های آبی اش
چمباتمه زده است
دوباره
فرعون ، آمده است
عمروعاص ، آمده است
یزید ، آمده است ...
آیات ! آیات!
نیمی از دشمن
سهم من است ...
واژه هایم
قول داده اند
گلوله شوند
خمپاره هایی غیرتمند
فشنگ هایی با وجدان
شمشیر هایی بی حیا
اما ای کاش
آتش بودم آیات !
نیمه ی بی حیای دشمن
سهم من است
ای کاش
گلوله ای بودم آیات ! ...
* * دنیا برای تو نبود * به پیشگاه مقدس فاطمه زهرا (س)
دنیا برای تو نبود
ای زیور گردنت
تسمه ی مشک
دنیا برای تو نبود ... (1)
می دانم
پینه ی دستانت را
هر روز
با علی (ع(
قسمت می کردی
ودستاس تو
آسمان را می چرخاند (2)
دنیا برای تو نبود
تردید دارم
خرمایی از فدک
خورده باشی
کاش می دانستم
وقتی ستارگان
تو را تشییع کردند
) امام ع(
اشک هایش را
به کدام گوشه ی بقیع
بخشید!
------------------------------------------------
1- رسول خدا : دنیا برای محمد(ص) وآل محمد (ص)نیست .
2- علی (ع): فاطمه(س) در خانه من آنقدر دستاس کرد که دستانش پینه بست
وآنقدر با مشک آب کشید که بند مشک بر شانه اش جای انداخت
و آنقدر خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت