سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخشندگی و دلاوری، صفاتی ارجمند هستند که خداوند سبحان، آنها را در وجود هرکه دوستش بدارد و آزموده باشد، می نهد . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 96 اسفند 7 , ساعت 4:57 عصر

http://img1.tebyan.net/Big/1393/11/11011520501296625571292119955386026240.jpg

 

غروب ها که می آیی

آیینه می شوند

همه سیلاب های پشت آبادی

غروب ها که می آیی

از پشت تبریزی های قد بلند

از پشت ابر های خسته ی خونین بال

سرک می کشد آفتاب ...

عشق

حقیقت است

غروب ها که می آیی

سپیده

آغاز می شود


سه شنبه 95 دی 28 , ساعت 10:50 عصر

شب

1

بی آن که بدانی

برایت

گوشواره ای می سازم

هر شب

از الماس هایی که

در دعاهایم

آهسته آهسته

ستاره می شوند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2

نشناختمت

اما

مهربان تر از تو

هیچ بارانی نیست

با آن که

هر روز

قطره قطره

با آیینه ها

خدا حافظی می کنی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3


  می توانم

       قلبم را

       فراموش کنم

       ساکنانش را

       هرگز



 


سه شنبه 94 شهریور 3 , ساعت 12:42 صبح

کبوتران حرم امام رضا(ع)

 

1-* همیشه ، اکنونی               برای امام رضا (ع)

 

در طوفان زمان

گم می شود همه چیز

اما تو

همیشه ، اکنونی

برای زائرانی که

از شش جهت

بال می سایند

بر مهربانی جاده ها


***************

 

2 - * ابرناک


سراسیمه

ابرناک

می رسند از راه

گردباد می شوند

در محله ی عشق

و من می کشانم

می آورم

نیمی از خود را

با کوزه های بزرگ تشنگی

و پیوند می خورم

به طوفان مهربان

به امواج سلام

- چرخان ، چرخان ، چرخان -

آه ، چه آرامش غریبی ! ...

*****************

 

3- *طلا هایت را نه


جسارت است

آیینه هایت را

می بوسم

طلاهایت را نه

دوباره

خانه ی کاهگلی ات را

در دلم

می سازم


دوشنبه 93 بهمن 13 , ساعت 9:59 صبح

 

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/11/12/48835_700.jpg

 

 

* دریا شدن                                           به مناسبت ورود حضرت امام (ره) و آن روزهای خوب

یک شب نشستنـد و گفتند : خورشیــد را سر ببرید

باران خنجـــر بباریــــــــد ، بال کبوتــــر ببریــــــــــد

 

یک شب نشستنــد و گفتنـد : باید که باران نباشــد

حتی گل کوچکی هم ، در ذهــــن گلدان نباشــــد

 

احساس جنگل بسوزد ، فرزند دریـــــــــــا بمیــرد

یعنی پرنـــــده نخوانـــد ، در سوگ گل ها بمیـــرد

 

دل های ما در قفس بود ، بــ ـا میله ها هم نفس بود

گل ها همیشه به تبعید ، غوغای خاشاک و خس بود

 

داغی به جان صنوبـــــــر ، زخمی به جسم سپیدار

فصل تبـــــــر بود و آتش ، بازار گل کردن خــــــــــار

 

چون آسمان ایستــــــادی ، صد کهکشان در نگاهت

شب تا سحـر می نشستند ، ماه و ستاره به راهت

 

پا در رکـــاب نسیمی ، یک صبح روشن رسیــــــدی

در بـــاغ زیبای میهن ، صدها چمن لاله دیــــــــــدی

 

باریدی آن سان که هر جوی ، احساس دریا شدن کرد

گل در هـــــــوای زمستـــان ، اندیشه ی وا شدن کرد

 

آیینــــــــه ، آییـــــــن ما شد ، رسم شکفتن به پا شد

دلواپسی ها گذشتنــــــد ، دل با خدا آشنـــــــــــا شد


شنبه 93 آذر 29 , ساعت 6:58 صبح

http://www.asreelm.com/uploads/2012/04/lightning-storm-kentucky.jpg

 

ای دل بیــــــــــا مسافر راه مدینــــــــه شو

آیینــــــــه شو همسفر ماه مدینــــــــه شو

خورشید رفته است و چراغی نمانده است

ابــــری بپوش ، رخت سیاه مدینــــــــه شو


شنبه 91 بهمن 21 , ساعت 10:54 عصر

دریا شدن                                           به مناسبت ورود حضرت امام (ره) و آن روزهای خوب

یک شب نشستند و گفتند : خورشید را سر ببرید

باران خنجر بباریــــــــد ، بال کبوتــــر ببریــــــــــد

 

یک شب نشستند و گفتند : باید که باران نباشد

حتی گل کوچکی هم ، در ذهن گلدان نباشـــد

 

احساس جنگل بسوزد ، فرزند دریــــــــــا بمیـرد

یعنی پرنــــــــده نخواند ، در سوگ گل ها بمیـرد

 

دل های ما در قفس بود ، بــــا میله ها هم نفس بود

گل ها همیشه به تبعید ، غوغای خاشاک و خس بود

 

داغی به جان صنوبـــــــر ، زخمی به جسم سپیدار

فصل تبـــــــر بود و آتش ، بازار گل کردن خــــــــــار

 

چون آسمان ایستــــــادی ، صد کهکشان در نگاهت

شب تا سحــر می نشستند ، ماه و ستاره به راهت

 

پا در رکـــاب نسیمی ، یک صبح روشن رسیــــــــدی

در بـــاغ زیبای میهن ، صدها چمن لاله دیــــــــــــدی

 

باریدی آن سان که هر جوی ، احساس دریا شدن کرد

گل در هـــــــوای زمستـــان ، اندیشه ی وا شدن کرد

 

آیینــــــــه ، آییـــــــن ما شد ، رسم شکفتن به پا شد

دلواپسی ها گذشتنــــــد ، دل با خدا آشنــــــــــا شد

                                                                           بهمن 76

 


شنبه 91 بهمن 7 , ساعت 12:22 صبح

از پشت پنجره های اشک

می بینمت گاهی

عبور می کنی

از خیابان های خاطره و دلتنگی

با زنبیلی از

سکوت و سپیده

آنقدر

آبی قدم می زنی

آنقدر

ستاره با تو اند

که پشت هزار آسمان

از حسادتشان

خم می شود

 

************

 

نشناختمت

اما

مهربان تر از تو

هیچ بارانی نیست

با آن که

هر روز

قطره قطره

با آیینه ها

خدا حافظی می کنی

 



چهارشنبه 91 خرداد 3 , ساعت 12:10 صبح

* همیشه ، اکنونی               برای امام رضا (ع)    "ره آورد سفری دو روزه به مشهد مقدس"

در طوفان زمان

گم می شود همه چیز

اما تو

همیشه ، اکنونی

برای زائرانی که

از شش جهت

بال می سایند

بر مهربانی جاده ها

***

سراسیمه

ابرناک

می رسند از راه

گردباد می شوند

در محله ی عشق

و من می کشانم

می آورم

نیمی از خود را

با کوزه های بزرگ تشنگی

و پیوند می خورم

به طوفان مهربان

به امواج سلام

- چرخان ، چرخان ، چرخان -

آه ، چه آرامش غریبی ! ...

***

جسارت است

آیینه هایت را

می بوسم

طلاهایت را نه

دوباره

خانه ی کاهگلی ات را

در دلم

می سازم


 

***

شاه نیستی

دور باد

خشت های طلا

از گنبد آسمان پوشت



لیست کل یادداشت های این وبلاگ