* پناهگاه خورشید برای خدیجه کبری(س)
می توانستی
بر کرسی های عاج بنشینی
و از فراز کاخ های زمرّدین
کاروان هایـت را تماشا کنی
کاروان های حبشه
کاروان های شام
می توانستی
ملکه ی رویاهایت باشی
می توانستی ...
اما تو
برحصیر کهنه ی یتیمی نشستی
که بوی فرشتگان می داد
و خدا
خورشید را
در دامنت گذاشت
و سایه ی مهربانت
پناهگاه ملایک شد
پناهگاه پیامبران
...
سلام خدا گوارایت باد
روزی که تو
نیمه ی خرمایت را
به پیامبر ، بخشیدی
آسمان ، تو را
مادر مادر امامان کرد .1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- روایت شده است که حضرت خدیجه(س) در شعب ابی طالب- که سه سال به طول انجامید-
سهم خود را که یک نیمه ی خرما بود به همسرش ،پیامبر خدا(ص) می داد ومی گفت: اگر من بمیرم باکی نیست تو پیامبری و باید زنده بمانی.
*به مادران ماه
با سلام تو
چراغ ستاره
روشن می شود
و ماه
با لالایی هایت
پشت ابر های تیره ی سر گردان
خواب های شیرین می بیند
ترانه های ایلاتی ات
سرود زندگی اند
لبخند هایت
هزار سپیده ...
مادر ماه !
آفتاب
هر روز
از پشت پلک های تو
طلوع می کند ...
آه ای خمیده ی سربلند !
پیش از آسمان
بالای سرم بودی
و پیش از سایه
در کنارم
تا همیشه
سوگند بزرگم
شیر پاک توست
ای آبی وسیع !
از ابر سپید گیسوانت
شرمنده ام
*به مادران ماه
با سلام تو
چراغ ستاره
روشن می شود
و ماه
با لالایی هایت
پشت ابر های تیره ی سر گردان
خواب های شیرین می بیند
ترانه های ایلاتیت
سرود زندگیند
لبخند هایت
هزار سپیده ...
مادر ماه !
آفتاب
هر روز
از پشت پلک های تو
طلوع می کند ...
آه ای خمیده ی سربلند !
پیش از آسمان
بالای سرم بودی
و پیش از سایه
در کنارم
تا همیشه
سوگند بزرگم
شیر پاک توست
ای آبی وسیع !
از ابر سپید گیسوانت
شرمنده ام
* برای شش ماهه ی امام حسین (ع)
همواره بـــرای نوگلم مـــــــادر باش
خونیـــن جگر وشکسته و پرپر باش
ای لاله که خون کربلا در تن توست
قنداقه ی خونین علی اصغــــر باش
پاییز 91 (محرم 1434)
**زمزمه های خودمانی
1 -
مادرم
سپیده بود
مادر بزرگم
ستاره
شب های نوجوانی من
ماه نداشت
...................................
2 -
دیشب
هزارمین سال تولد من بود
من
شب ها
متولد می شوم
.....................................
3 -
می توانم
قلبم را
فراموش کنم
ساکنانش را
هرگز
.....................................
4 -
شاخه های خیالی
جوانه های دروغین
شکوفه های مصنوعی ...
هنوز هم زمستانم
.....................................
5 -
کاج را دوست دارم
باران را دوست دارم
زندگی را
یک روز بارانی
_ رمز آلود _
در حوالی آن کاجستان قدیمی
آغاز کرده ام