1-* همیشه ، اکنونی برای امام رضا (ع)
در طوفان زمان
گم می شود همه چیز
اما تو
همیشه ، اکنونی
برای زائرانی که
از شش جهت
بال می سایند
بر مهربانی جاده ها
***************
2- *آیینه هایت
جسارت است
آیینه هایت را
می بوسم
طلاهایت را نه
دوباره
خانه ی کاهگلی ات را
در دلم
می سازم
*عبور سرخ * به زینب کبری سلام الله علیها
وقتی چکاچاک شمشیر ها
فرو نشست
و خورشید در شفق خون حسین ،
فرو رفــــــت ،
نسیم عزا دار
خاکستر خیمه ها را
بر سر و روی خود می ریخت ...
و تیغ زبانت
از فراز اشتران برهنه
گردن متجاوزان را
نشانه گرفت ...
دشمن ، نمی دانست
حسین ( ع ) حنجره اش را
در گلوی تــــــو نهاده است
و عباس ، دستهایش را
بر شانه های تو
پیوند زده است
و یزید ، نمی دانست که :
« نبرید مگر سر خویش را »
ای ذوالفقار علی !
چگونه بی شمشیر
در دو میدان جنگیدی ؟
چند لشکر خدا
تو را در کوفه و شام
یاری کردند؟
گرگ ها را
چگونه راندی؟
گل هایت عون و محمد را
از کدامین بهشت وام گرفته بودی
تا در عطش کربلا
نشا کنی؟
کدامین اقیانوس ، دل توست
که بر عون و محمد گریه نکردی ؟
و بر کدام ملک عطوفت
فرمان می رانی
که وقتی برادرت
فرات را سیراب می نمود ،
تو علی اکبر را
در دجله چشمانت ،
غسل دادی
دروازه کوفه ، هنوز
مُهر «اسکتوا» ی تو را
بر لب دارد
و زنگ های شتران
هنوز ایستاده اند ...
شمشیر صاعقه را
با کدام سرمایه
از خدا خریدی
و بر آن زن ناصبی زدی ؟!
ای مفسر آیات بی شمار !
آنگاه که دوزخیان
طبل رسوایی خویش را می زدند ،
عبور سرخ برادرانت را
آیه خیزران و دندان را
پرجم نیزه و سر بریده را
وطشت طلا و شراب را
چه زیبا تفسیر کردی !
ای امام صبور اسیران !
هنگامی که تو بذر عفت را
بر اشتران برهنه
به شام می بردی
وقتی روشنایی را
در کوچه های کوفه
ودر کاخ سبزمی کاشتی
در دلت چه آتشی بر پا بود؟
وقتی چهل وچهار ستاره را
از آسمان نینوا چیدی
تا در زمین شام بنشانی
نور خدا را تا کدامین سرزمین
پراکندی؟!
1-* همیشه ، اکنونی برای امام رضا (ع)
در طوفان زمان
گم می شود همه چیز
اما تو
همیشه ، اکنونی
برای زائرانی که
از شش جهت
بال می سایند
بر مهربانی جاده ها
***************
2 - * ابرناک
سراسیمه
ابرناک
می رسند از راه
گردباد می شوند
در محله ی عشق
و من می کشانم
می آورم
نیمی از خود را
با کوزه های بزرگ تشنگی
و پیوند می خورم
به طوفان مهربان
به امواج سلام
- چرخان ، چرخان ، چرخان -
آه ، چه آرامش غریبی ! ...
*****************
3- *طلا هایت را نه
جسارت است
آیینه هایت را
می بوسم
طلاهایت را نه
دوباره
خانه ی کاهگلی ات را
در دلم
می سازم
به زائرین ماه هشتم
بیا ما را طـــــــلا کن ؛ ای دل ، ای دل
به عشقی مبتلا کن ؛ ای دل ، ای دل
قــطار مشــــهد از اینجا گــــــذر کـــرد
بیـا شـــال و کلا کن ؛ ای دل ، ای دل
* * *
بیا یکباره محشـــــــــر شو ، دل من !
خلیلی کــــــن ، پیمبر شو ، دل من !
شنیــــــــدم زائــر صحـن رضایــــــــی
کبـوتـــر شو ، کبوتــــر شو ، دل من !
* همیشه ، اکنونی برای امام رضا (ع) "ره آورد سفری دو روزه به مشهد مقدس"
در طوفان زمان
گم می شود همه چیز
اما تو
همیشه ، اکنونی
برای زائرانی که
از شش جهت
بال می سایند
بر مهربانی جاده ها
***
سراسیمه
ابرناک
می رسند از راه
گردباد می شوند
در محله ی عشق
و من می کشانم
می آورم
نیمی از خود را
با کوزه های بزرگ تشنگی
و پیوند می خورم
به طوفان مهربان
به امواج سلام
- چرخان ، چرخان ، چرخان -
آه ، چه آرامش غریبی ! ...
***
جسارت است
آیینه هایت را
می بوسم
طلاهایت را نه
دوباره
خانه ی کاهگلی ات را
در دلم
می سازم
***
شاه نیستی
دور باد
خشت های طلا
از گنبد آسمان پوشت