جمعه 94 بهمن 9 , ساعت 8:48 عصر
با باران می آیی
در باران می روی
دوردست ها
دریایی
همچنان می سوزد
********
شب
شعله های یاد تو
از راه می رسند
شانه های یخ زده ام
گرم می شوند
می آیی
در راهی
عن قریب می رسی
...
آه
چه خواب های پریشانی !
چه دروغ های شــیرینی !
********
بعد از تو
چه خورشید هایی که
هر روز
در من می میرند
چه طوفان هایی که
هر شب
در چشم هایم
زنده می شوند
چه صخره هایی که
در رگ هایم
می غلتند
چه شعله هایی !
چه فتنـــه هایی !
چه ...
نوشته شده توسط فضل ا... قاسمی | نظرات دیگران [ نظر]
چهارشنبه 93 دی 10 , ساعت 11:1 صبح
چـــه زهـری شد ربیـع الاول ما !
و سر وا کرد زخــــــم تـــاول ما !
امان از سوز سرو سبز پوشی !
امان از شعلــه های مشعل ما !
نوشته شده توسط فضل ا... قاسمی | نظرات دیگران [ نظر]