نمی دونــــــــم زمینی ، آسمو نی !
امیــــــــــر دشت های کهکشونی !
همه می گن یه روزی خواهی اومد
دلــــــــــــم می گه میـون مردمونی
* کوپه کوپه ، آفتاب به امام رضا (ع)
به میهمانی ات می آیم
هر روز
با بلیت شب
سلامم : زمستان
جانم : پاییز
پیغامم : تشنگی ...
برمی گردم
با قطار، قطار؛ سپیده
کوپه ، کوپه ؛ آفتاب
فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشنی ...
آه ای امام عشق
دعوتم کن دوباره
به یک لقمه ماه
به یک تکه بهار
در ایستگاه خورشید
*مهربان باش
یک دوبیتی ، هرچند ناقابل ، تقدیم به حضرت زهرا(س)
کمی با خانه ی ما مهربــان باش
بیـــــــا با جان بابا مهربــان باش
اگر چه قاصد مرگی فرشتـــــه !
جوانمردی کن اینجا مهربان باش
*شاخه گلی برای تو به اسماعیل هنیه و رزمندگان غزه
عید می آید ...
گذرگاه بسته است
از دنیای شاعران،
شاخه گلی برای تو میآورم،
قلاده ای برای «نتانیاهو»
لنگه کفشی برای "بان کی مون "
...
شاخه گلی برای تو
روسریای برای «ابومازن»
کلوخی برای "السّی سی"
و اُفی برای دو «عبدالله» دو "عبدالشّیطان "
اسماعیل!
اینجا شِعب ابیطالب است یا کربلا؟!
یک شِعب و چند ابوسفیان؟!
یک کربلا و چند یزید؟!
گذرگاه را بستهاند
دلهای ما گذرگاه نمیخواهد اسماعیل!
ترکش بمبهای «باراک»
پیشانی بچههای ما را هم
سوزانده است
اسماعیل! اسماعیل!
دنیا کنار پنجرههایش مرده است
کنار هزاران هزار پنجره
و خونِ کودکانت
در بورسهای نیویورک
معامله میشود
مزایدهی خون
مزایدهی نفت
مناقصهی عشق،
مناقصهی ...
اسماعیل!
دنیا پر شده از نمرود
از فرعون
از شمر
دنیا پر از گرگ شده است
اما
تو میدانی
شانههای شیطان
با لنگه کفشی
فرو میریزد
تو بهتر از من میدانی
فردا، فرشتگان
دوباره
در باغچههای شما
نیلوفر خواهند کاشت؛
بلالها از مأذنهها بالا خواهند رفت
سیاهی خواهد مُرد
و سواحل غزه
در هیاهوی بچهها
تنفس آبی خویش را
از سر خواهد گرفت.
6/ 11 /87 (ویرایش دوم : تیر 93 )
بازهم برای ماه هشتم
هر وقت
از پچ پچ موریانه ها
بید می شوم
و از خش خش ملخ ها
نا امید
پشت پنجره ی فولادی ات
پناه می گیرم
با نگاهی سپیدارم کن
ای سپیده ترین !
* کوپه کوپه ، آفتاب به امام رضا (ع)
به میهمانی ات می آیم
هر روز
با بلیت شب
سلامم : زمستان
جانم : پاییز
پیغامم : تشنگی ...
برمی گردم
با قطار، قطار؛ سپیده
کوپه ، کوپه ؛ آفتاب
فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشنی ...
آه ای امام عشق
دعوتم کن دوباره
به یک لقمه ماه
به یک تکه بهار
در ایستگاه خورشید
به زائرین ماه هشتم
بیا ما را طـــــــلا کن ؛ ای دل ، ای دل
به عشقی مبتلا کن ؛ ای دل ، ای دل
قــطار مشــــهد از اینجا گــــــذر کـــرد
بیـا شـــال و کلا کن ؛ ای دل ، ای دل
* * *
بیا یکباره محشـــــــــر شو ، دل من !
خلیلی کــــــن ، پیمبر شو ، دل من !
شنیــــــــدم زائــر صحـن رضایــــــــی
کبـوتـــر شو ، کبوتــــر شو ، دل من !
* همیشه ، اکنونی برای امام رضا (ع) "ره آورد سفری دو روزه به مشهد مقدس"
در طوفان زمان
گم می شود همه چیز
اما تو
همیشه ، اکنونی
برای زائرانی که
از شش جهت
بال می سایند
بر مهربانی جاده ها
***
سراسیمه
ابرناک
می رسند از راه
گردباد می شوند
در محله ی عشق
و من می کشانم
می آورم
نیمی از خود را
با کوزه های بزرگ تشنگی
و پیوند می خورم
به طوفان مهربان
به امواج سلام
- چرخان ، چرخان ، چرخان -
آه ، چه آرامش غریبی ! ...
***
جسارت است
آیینه هایت را
می بوسم
طلاهایت را نه
دوباره
خانه ی کاهگلی ات را
در دلم
می سازم
***
شاه نیستی
دور باد
خشت های طلا
از گنبد آسمان پوشت
حبله رود 1
حبله رود از کوه های فیروزکوه و دماوند_واقع در استان تهران_ سرچشمه می گیرد و سقای دشت گرمسار است و تنها رودخانه ی دائـمی مسیر تهران _ مشهد ( از طریق گرمسار_سمنان_ سبزوار) ، محسوب می شود .
نفرینمان نکن
به توحق می دهیم
اخم کنی
سکوت کنی
یا به زمین و زمان ، بد بگویی
اما
نفرینمان نکن
می دانم
مسمومت کرده ایم
اوره ات را بالا برده ایم
سپیدارهایت
MS گرفته اند
و قندرقه هایت(1)
پارکینسون ...
من،از روزی می ترسم
که زردآلوهایت
یرقان بگیرند
انارهایت
سرطان خون
و قورباغه ها
در بستر تشنه ات
له له بزنند
و ابوعطا را فراموش کنند
من ، از روزی می ترسم
که باستان شناسان بنویسند :
"قرن ها پیش
در این دره ی طولانی
رودخانه ای
آیینه ی ماه بوده است"
و بر سنگ مزارت حک کنند:
"رودخانه ی ناکام
تولد: هفت هزار سال پیش از میلاد
وفات: ... " ادامه دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- قندرقه :نام محلی گیاهی علفی ؛ در گذشته،از ساقه های سبزرنگ آن،که تقریبا به اندازه ساقه گندم،قطر دارد،در سبدبافی استفاده می کردند .