کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
 
جمعه 95 فروردین 20 , ساعت 12:5 صبح

http://upimagens.com/imagens/299996ATgAAADNaICa-IsXjHB2GaeVSpcNBGBEACGdx3ROZbhaQ_o2aBr5DuWMeUWGRkcHS-5zQoUI76ckMWrMPb9c11sU1QRtAJtU9VAVajFHBtb7OhxSOx52rcEzYU3HGg.jpg

 

سبد های اندوه را

با شب هایم

تقسیم می کنم

چمدان های شادی را

با تو ...

می گویند

عید آمده است !

عید !

آه اگر شاخه گلی می خواهی

خیال بهار آورت را

                         بفرست


دوشنبه 93 تیر 30 , ساعت 9:53 عصر

 

*شاخه گلی برای تو                                          به اسماعیل هنیه و رزمندگان غزه

غزه


عید می آید ...

گذرگاه بسته است

از دنیای شاعران،

شاخه گلی برای تو می‌آورم،

قلاده ای برای «نتانیاهو»

 لنگه کفشی برای "بان کی مون "

 ...


شاخه گلی برای تو

روسری‌ای برای «ابومازن»

کلوخی برای "السّی سی"

و اُفی برای دو «عبدالله» دو "عبدالشّیطان "

 

 

اسماعیل!

اینجا شِعب ابی‌طالب است یا کربلا؟!

یک شِعب و چند ابوسفیان؟!

یک کربلا و چند یزید؟!

گذرگاه را بسته‌اند

دل‌های ما گذرگاه نمی‌خواهد اسماعیل!

ترکش بمب‌های «باراک»

پیشانی بچه‌های ما را هم

                              سوزانده است

 

اسماعیل!  اسماعیل!

دنیا کنار پنجره‌هایش مرده است

کنار هزاران هزار پنجره

و خونِ کودکانت

در بورس‌های نیویورک

معامله می‌شود

مزایده‌ی خون

مزایده‌ی نفت

مناقصه‌ی عشق،

مناقصه‌ی ...

 

اسماعیل!

دنیا پر شده از نمرود

از فرعون

از شمر

دنیا پر از گرگ شده است

اما

تو می‌دانی

شانه‌های شیطان

با لنگه کفشی

فرو می‌ریزد

تو بهتر از من می‌دانی

فردا، فرشتگان

دوباره

در باغچه‌های شما

نیلوفر خواهند کاشت؛

بلال‌ها از مأذنه‌ها بالا خواهند رفت

سیاهی خواهد مُرد

و سواحل غزه

در هیاهوی بچه‌ها

تنفس آبی خویش را

از سر خواهد گرفت.      

                                      6/ 11 /87 (ویرایش دوم : تیر 93 )


یکشنبه 92 آبان 19 , ساعت 9:52 صبح

 

سبد های اندوه را

با شب هایم

تقسیم می کنم

چمدان های شادی را

با تو ...

آه اگر شاخه گلی می خواهی

خیال بهار آورت را

                         بفرست


دوشنبه 91 مرداد 30 , ساعت 12:19 صبح

            **زمزمه های خودمانی

1 -      

     مادرم

     سپیده بود

     مادر بزرگم

      ستاره

      شب های نوجوانی من

      ماه نداشت


...................................

2 -

     دیشب

      هزارمین سال تولد من بود

      من

      شب ها

      متولد می شوم


.....................................

3 -

       می توانم

       قلبم را

       فراموش کنم

       ساکنانش را

       هرگز


.....................................

4 -

        شاخه های خیالی

        جوانه های دروغین

        شکوفه های مصنوعی ...

        هنوز هم زمستانم

.....................................

5 -

       کاج را دوست دارم

       باران را دوست دارم

       زندگی را

       یک روز بارانی

       _ رمز آلود  _

       در حوالی آن کاجستان قدیمی

       آغاز کرده ام

      



لیست کل یادداشت های این وبلاگ