غروب ها که می آیی
آیینه می شوند
همه سیلاب های پشت آبادی
غروب ها که می آیی
از پشت تبریزی های قد بلند
از پشت ابر های خسته ی خونین بال
سرک می کشد آفتاب ...
عشق
حقیقت است
غروب ها که می آیی
سپیده
آغاز می شود
-
1-
همراه ماه
از راه می رسی
انبوه ستاره ها
به آینه ها
سلام می کنند
باران
آغاز می شود
2 -
کنارم باش گاهی
آی
ماه بالا سر !
3-
دست هایم را بگیر
برف می بارد
در پایان راه
4-
یادت
گندمزار وسیعی است
قد می کشد در من
در این روزهای مه آلود
5-
نفس هایم را
جانم را
به تو می دهم
چشم هایم را نه
می خواهم
تماشایت کنم
در سپیده دم بارانی
6-
به احترام تو
آسمان
تا زانوان نقره ایش
خم می شود
می آیی
تقویم ها فقط
اردیبهشت خواهند داشت
تا ابد
*به مادران ماه
با سلام تو
چراغ ستاره
روشن می شود
و ماه
با لالایی هایت
پشت ابر های تیره ی سر گردان
خواب های شیرین می بیند
ترانه های ایلاتیت
سرود زندگیند
لبخند هایت
هزار سپیده ...
مادر ماه !
آفتاب
هر روز
از پشت پلک های تو
طلوع می کند ...
آه ای خمیده ی سربلند !
پیش از آسمان
بالای سرم بودی
و پیش از سایه
در کنارم
تا همیشه
سوگند بزرگم
شیر پاک توست
ای آبی وسیع !
از ابر سپید گیسوانت
شرمنده ام
غروب ها که می آیی
آینه می شوند
همه ی سیلاب های پشت آبادی
غروب ها که می آیی
از پشت تبریزی های قد بلند
از پشت ابر های خسته ی خونین بال
سرک می کشد آفتاب ...
عشق
حقیقت است
غروب ها که می آیی
سپیده
آغاز می شود
* کوپه کوپه ، آفتاب به امام رضا (ع)
به میهمانی ات می آیم
هر روز
با بلیت شب
سلامم : زمستان
جانم : پاییز
پیغامم : تشنگی ...
برمی گردم
با قطار، قطار؛ سپیده
کوپه ، کوپه ؛ آفتاب
فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشنی ...
آه ای امام عشق
دعوتم کن دوباره
به یک لقمه ماه
به یک تکه بهار
در ایستگاه خورشید
انا لله وانا الیه راجعون برای دوست که دستان گرمی داشت
شب
روبان عکس هایت شد
دیوار های شهر
تکان خورد
و زمین
زیر پایم لرزید
آه ای برادرترینم !
صاعقه ای
زانوانم را سوزاند
صخره های نمک
بر شانه هایم فرود آمد
و مهره هایم در هم شکست
آه ای برادرترینم !
هرگز نخواه
در آتش
صبور بمانم
ابرهای سیاه
شهر را
به طوفان سپرده اند
و نفس های کوچه
به شماره افتاده است
چه خونی
در چشم های سیاه پوش خانه
شتک می زند ؟!
هرگز از من
صبوری نخواه
هرگز ...
بعد از تو آیا
باز هم
گیلاس ها
با لبخندهای سرخ
از راه می رسند
و گردوی باغچه
دوباره
قد خواهد کشید؟!
آه ای برادرترینم !
بعد از تو هر غروب
به کدام ستاره
سلام کنم
و هر صبح
با کدام سپیده
برخیزم ؟!
**زمزمه های خودمانی
1 -
مادرم
سپیده بود
مادر بزرگم
ستاره
شب های نوجوانی من
ماه نداشت
...................................
2 -
دیشب
هزارمین سال تولد من بود
من
شب ها
متولد می شوم
.....................................
3 -
می توانم
قلبم را
فراموش کنم
ساکنانش را
هرگز
.....................................
4 -
شاخه های خیالی
جوانه های دروغین
شکوفه های مصنوعی ...
هنوز هم زمستانم
.....................................
5 -
کاج را دوست دارم
باران را دوست دارم
زندگی را
یک روز بارانی
_ رمز آلود _
در حوالی آن کاجستان قدیمی
آغاز کرده ام
بازهم برای ماه هشتم
هر وقت
از پچ پچ موریانه ها
بید می شوم
و از خش خش ملخ ها
نا امید
پشت پنجره ی فولادی ات
پناه می گیرم
با نگاهی سپیدارم کن
ای سپیده ترین !