ستاره ها از کرمان طلوع می کنند
می گویند
ستاره های کویر
نورانی ترند
ومن می گویم
صادق ترند
عاشق ترند
کویر، وسعتِ عاشقی است
روزهایش آفتابی تر
شب هایش نجیب تر
آهوانِ کویر
شاعرند
باد های مهربان
پیوسته
آوازِ نرمِ رمل هایش را
در گوشِ خارها زمزمه می کنند
و پرندگانش
به سخاوت آسمان
سجده می برند
اما
گرگ هایش
از دوزخی ترین دریاها
به اینجا آمده اند
از دورخی ترین جزیره ها
دیروز
گرگهای سیاه
با قلب های سیمانی
با دندان های صیقل خورده از جهل
و پوزه های متعفن کینه جو
ستاره های کویر را
تکّه پاره کرده اند
و من ایستاده ام امشب
برای بادهایی که مرثیه می خوانند
برای آهوانی که غریبانه می گریند
و برای ستارگانی که
از کرمان
طلوع می کنند
سر
خم کنم
----------- قاسمی
به مادرانِ ماه
با سلامِ تو
چراغِ ستاره
روشن می شود
و ماه
با لالایی هایت
پشت ابرهای تیره ی
سر گردان
خواب های شیرین می بیند
ترانه های ایلاتیت
سرود زندگیند
لبخند هایت
هزار سپیده ...
مادرِ ماه !
آفتاب
هر روز
از پشتِ پلک های تو
طلوع می کند
دریا
موج هایش را
هرشب
به چشمان تو
هدیه می دهد
دریا
ساحلِ توست
و انگشتان نسیم
به اشاره ی تو
پلک غنچه ها را
سپیده دمان
باز می کند
بهار
حاصل پیمان تو
با مهربانی است
مادرِ ماه !
دستانت را
برشانه های قلبم
بگذار
پاهایت را
بر مژه های جانم
تا بهشت شوم؛
برای همیشه
بهشت
آه ای خمیده ی سربلند !
پیش از آسمان
بالای سرم بودی
و پیش از سایه
در کنارم
تا همیشه
سوگند بزرگم
شیر پاک توست
ای آبی وسیع !
از ابر سپید گیسوانت
شرمنده ام
-------------- قاسمی