سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزه‏اش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 92 مرداد 10 , ساعت 10:3 عصر
 

فصل تکثیر رامسس هاست

فصل تورم سامری ها

پیل های خباثت آمده اند

و زمین

شرمگین و سر به زیر ...


ای قدس!

آنگاه که مارشال ها

فتح یک مدرسه را جشن می گیرند

 وخاخام ها

 ریشهاشان را

به خون کبوترانت

خضاب می کنند

خشمت را

چگونه می بلعی؟!

 وقتی هزار ابن ملجم

درشبستان تو ایستاده اند

تا فرق هزار امام را بشکافند

وقتی دود نارنجک ها

دود دیوان تمدن

راه را بر تنفس تو می گیرد

وشیرکودکانت

باروت می شود

ودردهای تو

در رگ های هزار شاعر می دود

چگونه بی هیچ زلزله ای ایستاده ای؟!

ای سرزمین عشق ها و پرستش ها!

دوزخیان

انجیر و زیتونت را

ناسپاسانه می خورند

ودرشهرک های توطئه

در کوچه های رذالت

ودکای دنائت
سرمی کشند.


نگاه کن ای قدس!نگاه کن!

انگور " الخلیل"

خرمای " خان یونس"

وپرتقال " یافا"

سفره ی کدام ابلیس را

رنگین می کند!


نگاه کن ای قدس ! نگاه کن!

اردوگاه

هر صبح

با گلوله،اذان می گوید

و هر غروب

با خون

افطار می کند

باید خیلی ها را

در "کنیسه ی قیامت" 1

به صلیب کشید

ودر "بحرالمتوسط "  2 ‎

دفن کرد


باید در انهدام جاهلیت

                  شتاب کرد

باید همچنان

در خیابان های مقاومت

سر بلندی کاشت

وبه جولان،بلندی داد

وبه سینا، نور

باید به " دریای مرده" 3

زندگی بخشید.

باید بر هر بام

حماسه آفرید

وبر هر تانک

هزار کوکتل بارید

باید امام شد

باید امام داشت.

 
___________________________

1.این کنیسه را قسطنطین در حدود سال 326میلادی،روی قبر موهوم عیسی (ع)در بیت المقدس ساخت و صلیبیون در سال های 1130_1149 آن را تجدید بنا کردند.

2 ‎.دریای مدیترانه

3 ‎ .بحر المیت


سه شنبه 90 فروردین 2 , ساعت 3:21 عصر
سلام.
چند روز پیش ،تحت تاثیر انقلاب های منطقه "چیزی" نوشتم ؛ دنبال فرصتی بودم
که باز بینی اش کنم  .این فرصت ،پیش نیامد وحالا همان " نیم پخته"
  یا "نیم سوخته "را به همراه تبریک رسیدن بهار ، تقدیم می کنم :
* برای نیل
 
   چه سترون بودی
   وقتی ، آرام وبی خیال
   در نگاه کودکان گرسنه
   عبور می کردی
 
   چه سترون بودی
   وقتی همسایه های ناتنی ات
   بهار را
   به اسارت می بردند
   وشاعرانت
   بهانه ای برای سرودن نداشتند
   و پیامبرانت 
   درتاریکی بودند
 
   دنیا
   شب و روز 
   از رامسس هایت می گفت 
   از مومیایی هایت
   واز جمیله های هشت ساله ات
   که در آن سوی دریاهای سرخ
   به اسارت می رفتند
 
   و تو
   دیگر نیل نبودی
   و هیچ موسایی
   از تو عبور نمی کرد
   و آب های مقدست
   با پوزه سگ های صهیون
   نجس می شد
 
   موساد ، عصای موسایت را
   دزدیده بود
   و سینایت
   از شرم الشیخ
   خجالت می کشید
   و تو
   گیسوان هیچ یوسفی را
   شانه نمی زدی ...
 
 
   این روزها
   چقدر
   زمزمه های آبی ات را
   دوست دارم
   این روز ها که
   سلام می کنی
   به همهمه های عشق
   وسجاده ات را
   میان خدا و مهربانی گسترانیده ای
   و بسترت
   مثل کارون
   بوی شهید،
   بوی صلوات ، می دهد
   این روز ها که آسمان
   در شریعه های تو وضو می گیرد
   و مادرانت می توانند
   دوباره
   نوزادانشان را
   به تو بسپارند
   و آسیه ها
   در کنار تو
   به آرامش برسند
   این روز ها
   چقدر دریا شده ای !
 
   می دانم
   تاریکی ها
   هنوز هم 
   به تو هجوم می آورند
   اما
   در التحریر
   هرگز ، خورشید غروب نمی کند
   التغییر هم آینه دار توست
   و بنغازی هم
   و القطیف هم
   و اللوءلوء هم
   _که دیگر سپید نیست _
   و "بو عزیزی "
   که پیش از همه
   شعله پوش شد ...
 
   راستی ، آن طرف ها
   مالک اشتر را ندیده ای ؟
   امام موسی را ندیده ای ؟
   راستی ...
 
 


لیست کل یادداشت های این وبلاگ