سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 100 بهمن 3 , ساعت 7:8 عصر

 

 به مادرانِ ماه

 

 

 

با سلامِ تو

 

چراغِ ستاره

 

روشن می شود

 

و ماه

 

با لالایی هایت

 

پشت ابرهای تیره ی

سر گردان

 

خواب های شیرین می بیند

 

ترانه های ایلاتیت

 

سرود زندگیند

 

لبخند هایت

 

هزار سپیده ...

 

 

مادرِ ماه !

 

آفتاب

 

هر روز

 

از پشتِ پلک های تو

 

طلوع می کند 

 

دریا

 

موج هایش را 

 

هرشب 

 

به چشمان تو 

 

هدیه می دهد

 

دریا 

 

ساحلِ توست 

 

و انگشتان نسیم

 

به اشاره ی تو

 

پلک غنچه ها را 

 

سپیده دمان

 

باز می کند 

 

بهار 

 

حاصل پیمان تو 

 

با مهربانی است

 

 

مادرِ ماه !

 

دستانت را

 

برشانه های قلبم

 

 بگذار

 

پاهایت را

 

 بر مژه های جانم

 

تا بهشت شوم؛

 

برای همیشه

 

 بهشت 

 

 

آه ای خمیده ی سربلند !

 

پیش از آسمان

 

بالای سرم بودی

 

و پیش از سایه

 

در کنارم

 

 

تا همیشه

 

سوگند بزرگم

 

شیر پاک توست

 

ای آبی وسیع !

 

از ابر سپید گیسوانت

 

شرمنده ام

 

-------------- قاسمی

 

 

 


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ