*** به امام عصر
آسمان
صبح به خیر می گوید
زمین
بیدار می شود
و هزار ماه
در انتظار سلام تو
صف می کشند
تو می آیی
و شب دنباله دارمان را
به آفتاب می رسانی
می آیی
جاده ها
به راه می افتند
کوه ها
حسین حسینت را
با صلابت
تکرار می کنند
و بیداد ها
در پرده های مشوش شب
گم می شوند
می آیی
دشت ها
صلوات می فرستند
و تو
مشت غنچه ها را
با مهربانی
باز می کنی . . .
یاس های جهان
نفس های توست
*** به امام عصر
آسمان
صبح به خیر می گوید
زمین
بیدار می شود
و هزار ماه
در انتظار سلام تو
صف می کشند
تو می آیی
و شب دنباله دارمان را
به آفتاب می رسانی
می آیی
جاده ها
به راه می افتند
کوه ها
حسین حسینت را
با صلابت
تکرار می کنند
و بیداد ها
در پرده های مشوش شب
گم می شوند
می آیی
دشت ها
صلوات می فرستند
و تو
مشت غنچه ها را
با مهربانی
باز می کنی . . .
یاس های جهان
نفس های توست
تماشایت می کنم
بی آن که ببینمت
یک ذره از مهربانیت را
یک روز
با پنجره های عاشقان
قسمت کن
می ترسم
رودخانه به پایان رسد
دریا تمام شود
آهوان جنگل
در میان باد وشاخه های خشک
بمیرند،
وتو ای بی کرانه ی سبز !
نیایی
می ترسم
طوفان ها
تاریخ را
در آغوش خود خفه کنند؛
زلزله ها
شهر های عاطفه را خراب کنند ؛
گلدان ها از طاقچه بیفتند؛
وتو ای آرامش بزرگ
نیایی
می ترسم
چشم هایم در تاریکی
سفید شوند
دست هایم در آسمان
یخ بزنند
گوش هایم در انتظار اذان تو
کر شوند
وتو
ای وسیع بلند !
ای روشنای زلال !
نیایی