* اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریبِِ
روزگارِ غریبی است
هر روز
اسماعیلی
در پسِ ابراهیمی
پشت کوه های آسمان
خاموش می شود
آه ای خورشیدترین!
جسارت است
چند ستاره ی دیگر
باید غروب کند
تا تو طلوع کنی ؟!
* پناهگاه خورشید
برای خدیجه کبری(س)
می توانستی
بر کرسیِ عاج بنشینی
و از فراز کاخ های زمرّدین
کاروان هایـت را تماشا کنی
کاروان های حبشه
کاروان های شام
می توانستی
ملکه ی رویاهایت باشی
می توانستی ...
اما تو
برحصیر کهنه ی یتیمی نشستی
که بوی فرشتگان می داد
و خدا
خورشید را
در دامنت گذاشت
و سایه ی مهربانت
پناهگاه ملایک شد
پناهگاه پیامبران
...
سلام خدا گوارایت باد
روزی که تو
نیمه ی خرمایت را
به پیامبر ، بخشیدی
آسمان ، تو را
مادرِ مادرِ امامان کرد .1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- روایت شده است که حضرت خدیجه(س) در شعب ابی طالب- که سه سال به طول انجامید-
سهم خود را که یک نیمه ی خرما بود به همسرش ،پیامبر خدا(ص) می داد ومی گفت: اگر من بمیرم باکی نیست تو پیامبری و باید زنده بمانی