چهارشنبه 87 بهمن 30 , ساعت 11:54 عصر
می ترسم
رودخانه به پایان رسد
دریا تمام شود
آهوان جنگل
در میان باد وشاخه های خشک
بمیرند،
وتو ای بی کرانه ی سبز !
نیایی
می ترسم
طوفان ها
تاریخ را
در آغوش خود خفه کنند؛
زلزله ها
شهر های عاطفه را خراب کنند ؛
گلدان ها از طاقچه بیفتند؛
وتو ای آرامش بزرگ
نیایی
می ترسم
چشم هایم در تاریکی
سفید شوند
دست هایم در آسمان
یخ بزنند
گوش هایم در انتظار اذان تو
کر شوند
وتو
ای وسیع بلند !
ای روشنای زلال !
نیایی
نوشته شده توسط فضل ا... قاسمی | نظرات دیگران [ نظر]