سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
شنبه 91 خرداد 13 , ساعت 10:25 صبح

                                                          در سوگ امام عزیز (ره)

 درد غریبی کوچه را تبــــــــــــدار می کرد

 شب بود و شهر لاله ها "ای یار" می کرد

 

  آ ما ج خنجر ، شخم می زد شانه هــــا را

  تا ژرفنای سیـــنه هـامـان کــار می کـــرد

 

  در چشم شعـــرم اشکهـــای داغـــــــدارم

  دل را به سوگ غنچه ها وادار می کــــرد

 

  غــــــم بود و دست آشنـــای زرد پاییــــــز

  گل های سرخ بـاورم را خـــار می کـــــرد

 

  بر دوش مردم  ، آفتـــاب خـــانه هــامـــان

  می رفت و چشم آسمان را تار می کـرد

 

   سیـــل غـــزل بنــــد دل بیــــــــــچاره ام را

   می کنــد و غـم را بر سرم آوار می کـــرد

 

   با آن که بیــرون می زد از سینه ، دل من

   پشت جنــاغ سینــه ام اصــرار می کــــرد

 

   تکــرار می شد آسمان بــر گونــه هـــــایم

   صد کهکشان را ناله ام بیــدار می کـــــرد

 

   لرزیــدم از ســـرمـای بــی هنـــگام خرداد

 درد غریبی کوچه را تبــــــــدار می کـــرد ...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ