دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 9:6 صبح
گلایه ...
می گفتی :
چقدر
به تو نزدیکم
نزدیکتر از
ساقه ی گندم به خوشه اش ،
نزدیک تر از درخت
به سایه اش
و نزدیکتر از شمعدانی
به گلدان سفالینش ...
می گفتی :
بین ما راهی نیست
تو نامحرم نیستی
و دل به دل ...
ومن
چه ساده لوح وصمیمی
با واژه هایت
که آب بود
بزرگ می شدم
اما
باد ، یک شب
حرف ها یت را
با خود برد
و من هنوز
به شمعدانی و گلدان
می اندیشیم ...
نوشته شده توسط فضل ا... قاسمی | نظرات دیگران [ نظر]