· * سبد سبد سلام به امام زمان (عج)
هزار سال است
هر روز
با سبد سبد ، سلام
به استقبالت می آیم
و به چشم هایت
اقتدا می کنم
روزی هزار بار
مژه هایت را می شمارم
و برای هر یک
هزار صلوات
نذر می کنم
هزار چشم عاشق
اسفند راهت باد
*** خواب به صاحب عصر (عج)
آمده بودی
پروانه ها
نفس زنان می آمدند
ورس* های مظلوم
روی گلدسته های کوه
اذان می گفتند
دیوارهای باغچه
فرو می ریخت
همه جا باغ می شد
کوه ؛ باغ
بیابان ؛ باغ ...
و چشم های تو
زیر هر برگ مهربان
طلوع می کرد ...
بیدار شدم
سپیده
پشت پنجره بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ورس (اورس ،ارس) [ بر وزن قرص] : سرو کوهی
بازهم برای ماه هشتم
هر وقت
از پچ پچ موریانه ها
بید می شوم
و از خش خش ملخ ها
نا امید
پشت پنجره ی فولادی ات
پناه می گیرم
با نگاهی سپیدارم کن
ای سپیده ترین !
**گاهی می آیی
گاهی می آیی
مثل یک خواب شیرین
از دور
وچشم هایت
آن قدر به من نزدیک می شوند
که من می توانم
وسعت هزار اقیانوس را
از پنجره هایشان تماشا کنم
اشک هایت
زیباترین رودهای جهان را
به خانه ام می آورند ...
گاهی می آیی
مثل یک خواب شیرین
از دور
و گل های باغچه
با حریر لبخند
به پیشوازت می آیند
و شاخه های کو کب
به احترامت
سر، خم می کنند
آسمان در قدمت
بذر مهتاب می پاشد ...
سکوت می کنی
پرندگان
سکوت می کنند
دنیا ساکت می شود...
می آیی
مثل یک خواب شیرین
از دور
و انتشار عطر تو
فطرت کوه های پشت خانه را
تغییر می دهد
دست هایت
بوی خورشید
بوی سیب می دهند
می آیی
مثل یک ...
می خواهم سلامت کنم
نمی شود می خواهم بگویم :"دلتنگت بودم" نمی شود آسمان نگران توست فانوسی از سمت مشرق سو سو می زند و تو را می بینم از پشت شیشه های اشک دست در دست نسیم به زیارتی بزرگ می روی می خواهم بپرسم : «دوباره می آیی؟ نمی توانم می خواهم بگویم : " دلواپست می شوم " نمی توانم رد پایت روی ماسه های مرطوب زیارتگاه من می شود و تاریکی تا کمر کوه بالا می آید