دریا شدن به مناسبت ورود حضرت امام (ره) و آن روزهای خوب
یک شب نشستند و گفتند : خورشید را سر ببرید
باران خنجر بباریــــــــد ، بال کبوتــــر ببریــــــــــد
یک شب نشستند و گفتند : باید که باران نباشد
حتی گل کوچکی هم ، در ذهن گلدان نباشـــد
احساس جنگل بسوزد ، فرزند دریــــــــــا بمیـرد
یعنی پرنــــــــده نخواند ، در سوگ گل ها بمیـرد
دل های ما در قفس بود ، بــــا میله ها هم نفس بود
گل ها همیشه به تبعید ، غوغای خاشاک و خس بود
داغی به جان صنوبـــــــر ، زخمی به جسم سپیدار
فصل تبـــــــر بود و آتش ، بازار گل کردن خــــــــــار
چون آسمان ایستــــــادی ، صد کهکشان در نگاهت
شب تا سحــر می نشستند ، ماه و ستاره به راهت
پا در رکـــاب نسیمی ، یک صبح روشن رسیــــــــدی
در بـــاغ زیبای میهن ، صدها چمن لاله دیــــــــــــدی
باریدی آن سان که هر جوی ، احساس دریا شدن کرد
گل در هـــــــوای زمستـــان ، اندیشه ی وا شدن کرد
آیینــــــــه ، آییـــــــن ما شد ، رسم شکفتن به پا شد
دلواپسی ها گذشتنــــــد ، دل با خدا آشنــــــــــا شد
بهمن 76
این همه فرشته
لابه لای شاخه های بهشتی ات
لانه کرده اند
آه ای سرو سر کشیده ی آسمان تبار !
همسایه ی سال های لبخند و سلام !
زیر برگ کوچکی
به نگاهی
گاهی
یک غنچه مهربانی
تعارفم نمی کنی ؟
نامت را
پروانه ای کرده ام
لابه لای دفتری که می دانی
دلم را ورق نمی زنم
می ترسم
از پر کشیدن و رفتن
پروا نکنی
****************
- سلام
- سلام
کجا می روی
با نسیمی که هر روز
از انحنای کوچه
غزل خوان می گذرد
کجا می روی
با چشمه ای که
هر شب
در کوه های پشت خانه
باماه قدم می زند
یادت را
آه
پیش از نماز صبح
در سجاده ام می گذارم
و برای رسیدنت
زیر باران
دعا می کنم
از پشت پنجره های اشک
می بینمت گاهی
عبور می کنی
از خیابان های خاطره و دلتنگی
با زنبیلی از
سکوت و سپیده
آنقدر
آبی قدم می زنی
آنقدر
ستاره با تو اند
که پشت هزار آسمان
از حسادتشان
خم می شود
************
نشناختمت
اما
مهربان تر از تو
هیچ بارانی نیست
با آن که
هر روز
قطره قطره
با آیینه ها
خدا حافظی می کنی