*ایستگاه خورشید
به امام رضا (ع)
به میهمانی ات می آیم
هر روز
با بلیت شب
سلامم : زمستان
جانم : پاییز
پیغامم : تشنگی ...
برمی گردم
با قطار، قطار؛ سپیده
کوپه ، کوپه ؛ آفتاب
فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشنی ...
آه ای امام عشق
دعوتم کن دوباره
به یک لقمه ماه
به یک تکه بهار
در ایستگاه خورشید
1-* همیشه ، اکنونی برای امام رضا (ع)
در طوفان زمان
گم می شود همه چیز
اما تو
همیشه ، اکنونی
برای زائرانی که
از شش جهت
بال می سایند
بر مهربانی جاده ها
***************
2- *آیینه هایت
جسارت است
آیینه هایت را
می بوسم
طلاهایت را نه
دوباره
خانه ی کاهگلی ات را
در دلم
می سازم
بازهم برای ماه هشتم
هر وقت
از پچ پچ موریانه ها
بید می شوم
و از خش خش ملخ ها
نا امید
پشت پنجره ی فولادی ات
پناه می گیرم
با نگاهی سپیدارم کن
ای سپیده ترین !
به زائرین ماه هشتم
بیا ما را طـــــــلا کن ؛ ای دل ، ای دل
به عشقی مبتلا کن ؛ ای دل ، ای دل
قــطار مشــــهد از اینجا گــــــذر کـــرد
بیـا شـــال و کلا کن ؛ ای دل ، ای دل
* * *
بیا یکباره محشـــــــــر شو ، دل من !
خلیلی کــــــن ، پیمبر شو ، دل من !
شنیــــــــدم زائــر صحـن رضایــــــــی
کبـوتـــر شو ، کبوتــــر شو ، دل من !