با یاد دو شهید سربریده : شهید ذوالفقار عزالدین (شهید 17 ساله حزب الله) و شهید محسن حججی
این روزها
چه پیامبرانی ظهور می کنند !
از سند تا نیل
شیفتگان دلار و گلوله
پیش از آن که
نامت رابپرسند
سرت را
از بیخ می برند !
و امامانی تاریک !
که از بام تا شام
پسران شیطان را
تکثیر می کنند
شام
سگ های هار
قلب ماه را می جوند
گرگ ها
هزارمین ستاره را
در الغوطه
تکه پاره می کنند
صبحانه ی بغداد
باروت است
ظهر
کاروان خورشید
منفجر می شود
در سامرا
کاظمین
منفجر می شود
در پیشاور
کویته
کراچی
...
عصر
کابل های امریکایی
پشت کابل را سیاه می کنند
غزه
در امتداد ساحل
تب دار و زخمی
دراز کشیده است
قبه الصخره
ماسک زده است
ضاحیه
بی قرار است
التحریر
زندانی است
طرابلس
دیوانه شده است
اللولو
هنوز سیاه می پوشد
کعبه
بوی نفت می دهد
بوزینه های سفیانی
حرا را مسموم کرده اند
مدینه
میان شاه و شیطان
تقسیم شده است
ایران
متحیر است
...
این روزها
چه امامانی
چه پیامبرانی
ظهور می کنند
از حجاز تا قفقاز !
ذوالفقارت کو
علی جان !
1-
یادت
گندمزار وسیعی است
قد می کشد در من
در این روزهای مه آلود
***
2-
می توانم
قلبم را
فراموش کنم
ساکنانش را هرگز*
*پ.ن:متاسفانه کپی برداری ها وسرقت های ادبی خیلی زیاد شده.نمونه اش همین چند سطر بالا ست که بسیاری به نام خود ثبت کرده اند
1
بی آن که بدانی
برایت
گوشواره ای می سازم
هر شب
از الماس هایی که
در دعاهایم
آهسته آهسته
ستاره می شوند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2
نشناختمت
اما
مهربان تر از تو
هیچ بارانی نیست
با آن که
هر روز
قطره قطره
با آیینه ها
خدا حافظی می کنی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3
می توانم
قلبم را
فراموش کنم
ساکنانش را
هرگز
**زمزمه های خودمانی
1 -
مادرم
سپیده بود
مادر بزرگم
ستاره
شب های نوجوانی من
ماه نداشت
...................................
2 -
دیشب
هزارمین سال تولد من بود
من
شب ها
متولد می شوم
.....................................
3 -
می توانم
قلبم را
فراموش کنم
ساکنانش را
هرگز
.....................................
4 -
شاخه های خیالی
جوانه های دروغین
شکوفه های مصنوعی ...
هنوز هم زمستانم
.....................................
5 -
کاج را دوست دارم
باران را دوست دارم
زندگی را
یک روز بارانی
_ رمز آلود _
در حوالی آن کاجستان قدیمی
آغاز کرده ام