• وبلاگ : لحظه هاي آبي( دلسروده هاي فضل ا... قاسمي)
  • يادداشت : اي بهار معطر...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    در مشک تشنه، جرعه ي آبي هنوز هست
    اما به خيمه ها برسد با کدام دست؟
    برخاست با تلاوت خون، بانگ يا اخا
    وقتي «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»
    تيري زدند و ساقي مستان ز دست رفت
    سنگي زدند و کوزه ي لب تشنگان شکست!
    شد شعله هاي العطش تشنگان، بلند
    باران تير آمد و بر چشم ها نشست
    تا گوش دل شنيد، صداي ( الست ) دوست
    سر شد (بلي)ي تشنه لبان مي الست
    ناگاه بانگ ساقي اول بلند شد
    پيمانه پر کنيد، هلا عاشقان مست

    عليرضا قزوه

    اربعين حسيني تسليت باد