جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 96 آبان 25 , ساعت 6:36 عصر

http://rafed.net/e-cards/images/atabat/madina/madinah33.jpg


 

هنوز هم

از دیوارهای بلند تاریکی

خارهای کینه

برسرت می ریزند

چشم هاشان

شعله های شیطان

دست هاشان

شکمبه های شتر

جوال های خاکستر ...


نیمی از قریش

در آن سوی دریاها

درسیاهی های عریان

لحظه به لحظه

تکثیر می شوند

چه بت های زشتی

در کعبه هاشان

جمع کرده اند

چه لات هایی !

چه منات هایی!

 

ابوسفیان ها

تمام شدنی نیستند

ابولهب ها

تکرار می شوند هر شب

و زن عمو هایت ...

 

نیمی از قریش

در آن سوی دریاها

در مزبله هاشان

هر روز

معاویه می کارند

و یزید

درو می کنند

تردید ندارم

دوباره

ابن ملجم هاشان

راهی کوفه می شوند

با پیشانی های پینه بسته

و قرآن هایی بر نیزه

و نوادگانشان دوباره

حسینت را

سر خواهند برید


آه ای پیام آور عشق !

فرشتگانت را بفرست

تا پسران هند را

در چاه بدر بیفکنیم

 

سلمان هایت را بفرست

تا خندقی بکنیم

ابوذر هایت را

تا معاویه ها را

رسوا کنیم

بلال هایت را

تا از مناره های جهان

بالا برویم ...


آه ای پیام آور عشق !

شکیباییت

بی نهایت است

ما را ببخش

ما نمی توانیم

تا ابد

نفس های متعفن خوک ها را

تحمل کنیم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ